۱۰ دام در برنامهریزی موفق
برنامهریزی موفق ، فرآیند آگاهانه تصمیمگیری در مورد اهداف و فعایتهای آینده یک فرد، گروه، واحد کاری یا سازمان میباشد. معمولا در برنامهریزی همواره با کمبود وقت مواجه میشویم. مهمترین دلیل این است که قبل از چیدن برنامههایمان، اهداف کلی و مهم خود را تعیین نکردهایم. همین موضوع باعث میشود تا زمان خود را صرف کارهای غیرضروری و نه چندان مهم نماییم. یک برنامه مدون و موفق بایستی تا حدامکان انعطافپذیر باشد تا بتوان متناسب با اتفاقات پیشرو، برنامه را تغییر داد. یک مدیر موفق بایستی بتواند داده و اطلاعات مورد نظر خود را همواره در اختیار داشته باشد و با استفاده از این اطلاعات به یک دانش و خرد جمعی دست پیدا کند.
در برنامهریزی موثر ممکن است بر سر راه مدیران عالی سازمان دامهای متعددی قرار گیرند. اگر یک مدیر به این دامها توجه کافی نداشته باشد میتواند به راحتی گرفتار آنها شود و برنامههایش به راحتی به شکست منجر شود. در ادامه به بررسی این دامها در برنامهریزی موفق خواهیم پرداخت:
آشنایی با دامهای دهگانه در برنامهریزی موفق
- مدیریت تصور میکند که میتواند وظیفه برنامهریزی را به دیگران تفویض کند و نیازی نیست که به طور مستقیم خود را درگیر برنامهریزی کند.
- مدیریت عالی آن قدر درگیر مسائل جاری میشود که وقت کافی صرف برنامهریزی نمیکند و در نتیجه برنامهریزی موفق بیارزش و اعتبار میگردد.
- کمکاری در بیان و تدوین اهداف به عنوان مبنایی برای فرموله کردن برنامههای بلند مدت
- عدم درگیر کردن مدیران اجرایی در فرآیندهای اصلی برنامهریزی
- عدم به کارگیری برنامهها به عنوان معیاری برای ارزیابی عملکرد مدیران
- عدم اجرای سیستماتیک برنامهریزی موفق
- تصور اینکه برنامهریزی جامع از سایر جنبههای فرآیند مدیریت مجزا است.
- تدوین طرحهای انعطافناپذیر و پیچیده در برنامهریزی که مانعی برای خلاقیت و نوآوری است.
- مدیریت عالی برنامههای بلندمدت را که توسط روسای بخشها و واحدها تهیه شده است، ارزیابی و بازنگری نمیکند.
- مدیریت عالی تصمیمهایی مبتنی براحساس و درک خود اخذ میکند که با برنامههای رسمی تضاد دارد.
بایستی توجه داشت که مدیریت تنها با کنترل داده و ارقام صورت نمیپذیرد. مجموعهای از عوامل هستند که یک مدیریت موفق و کارآ را بوجود میآورند. یک برنامهریزی موفق میتواند فرصتهای جدیدی را با کمک تصمیمگیریهای به موقع بوجود آورد. برنامههای قوی و موثر باعث تسریع رشد اقتصادی یک سازمان میشوند و موجب تقویت روحیه کار گروهی و افزایش کارآیی یک سازمان میشوند.
درباره مسعود معاونی
من مسعود معاونی استراتژیست محتوا و فعال در زمینه بلاگری و وبمستری هستم. در این سایت به موضوعات مرتبط با مدیریت میپردازم و سعی میکنیم خوانندگان سایت را با مباحث مدیریت به صورت جامع و کامل آشنا نمایم.
نوشته های بیشتر از مسعود معاونیمطالب زیر را حتما مطالعه کنید
سازگاری شغلی و تاثیر آن بر روی عملکرد سازمان
سازگاری شغلی یکی از مفاهیمی است که کارکنان یک سازمان در هر موقعیت شغلی با تسلط به آن میتوانند به کسب و کار برای خروج از بحرانها کمک کنند.
نقش فرهنگ سازمانی
فرهنگ سازمانی تصویری از احساسات، ادراکهای مشترک کارکنان نسبت به سازمان و چگونگی انجام کارها و رفتارهای درون سازمانی خواهد بود.
انواع کنترل سازمانی
کنترل سازمانی به یک مدیر کمک میکند تا بتواند وظایف خود را به بهترین شکل انجام دهد و اهداف سازمان را برآورده سازد.
مراحل مختلف فرآیند کنترل
فرآیند کنترل در هر سازمانی از اهمیت بسیاری برخوردار است زیرا که تضمینکننده موفقیتهای برنامهها در واحدهای مختلف میباشد.
مفهوم و اهمیت کنترل در یک سازمان
میتوانیم بگوییم کنترل در یک سازمان، مقایسه بین بایدها و هستها میباشد. یعنی در برنامهریزی آن چه پیشبینی کردهایم بایدها و مطلوبهای ما است و آن چه انجام شده، هستها و موجودها میباشد
معرفی نظریههای انگیزش در مدیریت
انگیزه را میتوان نیازها، خواستهها، تمایلات یا قوای درونی افراد تعریف کرد. به عبارتی میتوان گفت که هیچ رفتاری را فرد انجام نمیدهد که انگیزه یا نیازی محرک آن نباشد. نظریههای انگیزش در بهبود کیفیت و سبک رهبری، مدیران در یک سازمان نقش دارند.
دیدگاهتان را بنویسید